شهدای_آتش_نشان

شهدای_آتش_نشان

شهدای_آتش_نشان

می‌سوزد از فراق شما باغبان هنوز

در سوگ داغ بیست گل ارغوان هنوز

سنگین شده است بغض و نفس‌ها به سینه‌ها

آتش زبانه می‌زند از عشقتان هنوز

آوار درد ریخته بر سینه‌هایمان

از چشم شهر می‌چکد اشک روان هنوز

مادر سؤال می‌کند از یوسفش ... بگو ...

دارد امید دیدن سروی جوان هنوز

در لابه‌لای آن‌همه آوار و زخم و درد

خاکستری بجاست از آن قهرمان هنوز؟

چشم‌انتظار آمدنت بود دخترک...

شاید نشسته کنجی از این بی‌کران هنوز

با لحظه‌لحظه سوختنت شعله می‌کشد

سرتاسر وجود وطن بی‌امان هنوز

این‌گونه پر کشیدنت اصلاً عجیب نیست

دلداده‌ای به غربت یاسی کمان هنوز

می‌خواستی مدافع زینب شوی ...؟ شدی...

هستی مدافع حرم عمه جان هنوز

داری دفاع می‌کنی از مردمان شهر

با بال‌های سوخته‌ات بی‌گمان هنوز

جسمت اسیر آتش و آوار و زخم‌هاست

روحت رها و مست سوی کهکشان هنوز

پرواز کن که حق تو بغض قفس نبود

پرواز کن که منتظر است آسمان هنوز

شاعر: نعیمه_امامی





:: موضوعات مرتبط: سایر , ,
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
نویسنده : 59
تاریخ : شنبه 4 / 11 / 1395
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: